احساسه خوشبختی چیه؟
ی حسه بی نظیر
اینکه در بهترین دوره ی زندگی هستی، بهترین زمانو مکان، بهتر از این دیگه وجود نداره
دوست داری بقیه آدما رو از بالا نگاه کنی، بعد پیشه خودت بگی: اینا رو ببین! چه زندگیه مسخره ای دارن : )
بعد ی نفسه عمیق بکشی و بیشتر تو این حس غرق بشی
من بهش میگم حسه پوچ،
حسی که منشایی جز حماقت نداره.
فقط یه احمق میتونه اینجوری احساسه خوشبختی کنه
فکر کنه تا ابد همه چیزه این دنیا همینجوری میمونه
انقد تو این حسه احمقانه فرو رفته که اصلا حواسش نیست
زمان
ی گوشه تو سایه وایساده، به دیوار تکیه داده، از زیره ردایه سیاهش که صورتشو پوشونده داره نگاهش میکنه
بهش پوزخند میزنه.
بعضی چیزا مثله مردن میمونن.
نه از این نظر که تلخن، که سختن،
چون ناگذیرن، چون آدمای ترسو ازشون فرار میکنن
کسایی که از اون چیزا فرار میکنن
همونایی هستن که به دنیا میان ولی نمی خوان بمیرن
اونا وانمود میکنن که خوشبختن، میخوان همه دنیا رو فریب بدن، حتی خودشونو. برای همینه که
میخوابن.
من هیچ وقت نمیتونم اونا رو بیدار کنم، ی جایی تو اعماقه وجودشون هست، ی صدای کریه داره زمزمه میکنه: خودتو به خواب زدی.
زمان
ی روزی اونا رو از خواب بیدار میکنه
حتی اگه تا لحظه مردنشون طول بکشه.
احمقای خوشبخت...
خوشبختای احمق... .