طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تغییر» ثبت شده است



امروز یکی از نوتای قدیمیه پلاسمو دیدم




یاده اون شب افتادم که داشتم برمیگشتم خونه، چه حسه خاصی داشتم، از همون حسا که ماله ی مقاطع خاصی از زندگیه: موقع قبولی دانشگاه، فارغ التحصیلی،ازدواج، عاشق شدن، خارج رفتن، طلاق، مادر شدن  .... حسه اینکه از ی مرحله زندگی گذشتی و وارد ی دوره جدید شدی، بعد بر میگردی نگاه میکنی به اونجایی که بودی، به زندگیه قبلیت، تو ی موقعیت باینری قرار میگیری: 


0: افسوس میخوری که اون دوران گذشت و موقعیت هاتو از دست دادی، و دیگه هیچ وقت بر نمیگردی به گذشته و به چیزایی که دوست داشتی نمیرسی

1: خوشحالی از اینکه داری به ی دنیای جدید وارد میشی، حتی هیچ ایده ای تو ذهنت نیست که چی انتظارتو میکشه ولی به استقباله زندگی میری تا شگفت زدت کنه


من اون شب، 29 دسامبر 2011، تو 0 بودم.

امروز 19 اکتبر 2013، دارم فکر میکنم همیشه میشه به چیزایی که آرزوشونو دارم برسم، تا روزی که زنده هستم وقت دارم نه تا ی سنه خاصی،

من تازه فهمیدم تنها مانعی که تو زندگیه هر کسی وجود داره فقط خودشه، هیچ کس و هیچ چیز هرچقدرم قدرتمند باشه نمیتونه جلوی آدما رو بگیره

آدمای شکست خورده فقط دنباله بهانه میگردن که از دست دادنه آرزوهاشونو بندازن گردنه بقیه

و تغییر ...

درست از اون روز متولد میشه که بپذیرم هیچ کس مسئول زندگیه من نبوده جز خودم.



فارادی
۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر