طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است



ی فیلمه ژاپنی دیده بودم تو سینما ماورا که اسمش یادم نیست:

ی گروهه فیلم برداری بودن، کارشون این بود که از آدما میخواستن ی لحظه از زندگیشونو انتخاب کنن

بعد اون لحظه رو به بهترین نحو بازسازی میکردن و اون آدم نقش خودشو بازی می کرد

فیلم برداری که تموم میشد اون آدم دیگه نبود،

در واقع همه شخصیت های فیلم مرده بودن، داستان تو برزخشون میگذشت

روح مرده ها اینجوری به ابدیت وصل میشد: موندن در یک لحظه از زندگی برای همیشه



قبلا فکر میکردم فقط تو بدترین شرایط ممکنه ی نفر آرزویه مرگ بکنه، که اون لحظه ها بگذره

بعدا لحظه هایی رو دیدیم که آروزی مرگ کردم، چون میخواستم ابدی بشن

این دوتا درست مقابله همن



فارادی
۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


مامانم ی دختر خاله داره اسمش مرضیست، الان که راجع بهش می نویسم تو کماست، رو تخته ICU

وقتی 3 تا بچه کوچیک داشت شوهرشو از دست داد، ی مادر داشت که باهاشون زندگی میکرد،

مادرش (خاله مامانم) MS داشت و پیر بود، نگهداریش خیلی مشکل بود، چند ساله که مرحوم شده.


دو ساله که فهمیدن مرضیه سرطان داره، تحته شیمی درمانی بود

تا یکی دو ماه پیش که کلیه هاش از کار افتاد و یک روز در میون دیالیز میکرد

خیلی ناراجت بود که ماه رمضون نتونست روزه بگیره

چند روز پیش دچاره خونریزیه ریه شد و رفت تو کما


چقد زندگی مسخرست برای ندا که دوستمه، دوستی که شاید تو 22 سالگی یتیم شه

چقد زندگی مسخرست برای حمید که خیلی وقته مَرده مادرو خواهرشه، 

که رفت مشهد تا شفای مادرشو  از امام رضا بگیره

برای همه بچه هاش که چقد دعا کردن

چقد زندگی مسخرست برای رضا (داییه بچه ها) که دانمارکه، مادرشو بعد از 20 سال وقتی دید که تو بهشت زهرا بود،

و خواهرشو معلوم نیست دیگه هیچ وقت ببینه 


میبینین؟

زندگی خیلی مسخرست

خیلی زیاد


فارادی
۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر