طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است



بعضی شعرها انقد آشنان که انگار قبلا ی جایی دیدمشون:



اندکی خمیده شده ای
و گیسوانت
به جای شب های بلند دیروز
روزهای کوتاه امروز را یادآوری می کنند
از خنده های قدیمی
تنها چروک هایی مهربان بر صورتت باقی ست
و از گریه های دورت
چشم هایی که کماکان غمگینند
رنگ های شاد پیراهنت
در آفتاب سالیان پریده است
و گل های روسری ات پژمرده اند
حتی مزه مزه نمیکنی
بستنی و کیکی را که آن همه دوست داشتی
و با کدام دندان می توانی آدامس بجوی؟
من دست تو را گرفته ام که نیفتی
اما مثل همیشه به تو تکیه داده ام ...
این رویای من است
تا انتها با من بمانی
در انتها با تو بمیرم ... 




حمید رضا شکارسری




فارادی
۲۴ مهر ۹۲ ، ۰۱:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

کتاب که میخونم صفحه هایی که دوست دارم رو یا تا میزنم یا ازشون عکس میگیرم که بعدا بازم بخونم.

عکس کتابه نیسته، تصویر کاملا گویا هست دیگه!




از لیوان ها

به لیوانِ شکسته فکر می کنی

از آدمها

به کسی که از دست داده ای

به کسی که به دست نیاورده ای

همیشه

چیزی که نیست

بهتر است




کتابِ نیست، علیرضا روشن


فارادی
۰۷ مهر ۹۲ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


واسه هم تو عکسا عاشقونه تر

واسه هم تو عکسا دیوونه تریم

من نمی گم ولی این عکسا می گن

ما چقد از دل هم بی خبریم


خیلی وقتا عشقُ از یاد می بریم

یادمون رفته یه روزی چی بودیم

دوبار آفتاب بزنه بارون بیاد

کی می دونه ما تو دنیا کی بودیم


زندگی می گذره، عکسا می مونن

دنیا خوابه، اگه خوبه، اگه بد

کاش مثه عکسا کنار هم باشیم

کاشکی خنده ها بمونن تا ابد


می شه پر واز پرنده رُ ندید

میشه عکس بالُ تو قفس کشید

بیا عادت بکنیم به همدیگه

وقتی عشقُ نمیشه نفس کشید


من و تو بی خبر از خاطره ها

خیلی وقتا بی خیال هم بودیم

من نمی گم ولی این عکسا می گن

ما دوتا یه روزی ماله هم بودیم



                                                                                    

                                                                                          عبدالجبار کاکایی

فارادی
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر


وقتی یک نفر حسم را بهتر از خودم می گوید


تغزلی در باران-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان



فارادی
۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۹:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود


و  من چقدر ساده ام

که سال های سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

                             تکیه داده ام!




استاد زنده یاد قیصر امین پور


فارادی
۱۴ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

میدونم، قول داده بودم در این "اون یکی وبلاگم" شعر ننویسم  ولی یک شعر از شاعر مورد علاقه ام هست که واقعا دلم نمیاد اینجا نذارم، برای همین دکلمشو براتون میذارم، اگه دوست داشتید بگید بازم زیر قولم بزنم.


می ایستی که بایستانیم؟ (استاد حسین منزوی) با صدای رضا پیربادییان

فارادی
۱۵ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
به تازگی با شاعری آشنا شدم که به شدت با شعرهاش ارتباط برقرار می کنم
هنوز زیاد ازش نخوندم ولی همون چندتا تاثیر گذار ترین شعرهایی بودن که تا به این سن خوندم
حس میکنم خودم نوشتم، ی جایی در اعماق روحم این حرف ها بوده ولی نمی تونستم بگم ...


به یاد استادی که زود رفت
حسین منزوی




فارادی
۰۲ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر