اون یکی وبلاگم

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ

لئون

شارل گفت: - نخیر، خانم من اهل باغبانی نیست، در حالی که تمرین و حرکت خیلی به او سفارش شده، ترجیح می دهد همه مدت در اتاقش بماند و کتاب بخواند.
لئون گفت: - درست مثل من. واقعا هم چه چیزی بهتر از اینکه شب، در حالی که باد به شیشه ها می کوبد و چراغ هم روشن است آدم کنار آتش بنشیند و کتابی بخواند.
اِما چشمان درشت سیاهش را به او دوخت و گفت: - مگر نه؟
لئون در دنباله حرفش گفت: - آدم هیچ دغدغه ای ندارد، ساعت ها می گذرد. بی حرکت در سرزمین هایی که جلوی چشمت ظاهر می شوند می گردی، فکرت با خیال آمیخته می شود و ماجراها را دنبال می کنی یا حتی وارد جزئیاتش می شوی. فکرت حتی با شخصیت های ماجراها هم یکی می شود، انگار تویی که لباس آنها را به تن داری.
اِما می گفت: درست است! درست است!
لئون گفت: - تا حال برایتان پیش آمده که در کتابی به چیزی بربخورید که فکرش به طور گنگی در ذهن خودتان هم بوده، تصویر محو شده ای که از دور دورها می آید و درست بیان کننده ظریف ترین احساسی است که دارید؟
اِما گفت: - بله، برایم پیش آمده.
- برای همین است که من از همه بیشتر شاعر ها را دوست دارم. به نظرم شعر از نثر عاطفی تر است، بهتر آدم را به گریه می اندازد.


مادام بوواری
اثر گوستاو فلوبر


نوشته شده توسط فارادی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

لئون

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ
شارل گفت: - نخیر، خانم من اهل باغبانی نیست، در حالی که تمرین و حرکت خیلی به او سفارش شده، ترجیح می دهد همه مدت در اتاقش بماند و کتاب بخواند.
لئون گفت: - درست مثل من. واقعا هم چه چیزی بهتر از اینکه شب، در حالی که باد به شیشه ها می کوبد و چراغ هم روشن است آدم کنار آتش بنشیند و کتابی بخواند.
اِما چشمان درشت سیاهش را به او دوخت و گفت: - مگر نه؟
لئون در دنباله حرفش گفت: - آدم هیچ دغدغه ای ندارد، ساعت ها می گذرد. بی حرکت در سرزمین هایی که جلوی چشمت ظاهر می شوند می گردی، فکرت با خیال آمیخته می شود و ماجراها را دنبال می کنی یا حتی وارد جزئیاتش می شوی. فکرت حتی با شخصیت های ماجراها هم یکی می شود، انگار تویی که لباس آنها را به تن داری.
اِما می گفت: درست است! درست است!
لئون گفت: - تا حال برایتان پیش آمده که در کتابی به چیزی بربخورید که فکرش به طور گنگی در ذهن خودتان هم بوده، تصویر محو شده ای که از دور دورها می آید و درست بیان کننده ظریف ترین احساسی است که دارید؟
اِما گفت: - بله، برایم پیش آمده.
- برای همین است که من از همه بیشتر شاعر ها را دوست دارم. به نظرم شعر از نثر عاطفی تر است، بهتر آدم را به گریه می اندازد.


مادام بوواری
اثر گوستاو فلوبر
۹۲/۰۱/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۱)

لایک! :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی