دفترچه
پارسال همین موقه ها بود ک ی دفترچه بی خط خریدم، شبا توش مینوشتم برا خودم، اون روزا سر کار میرفتم، من وقتایی ک سر کار میرم خیلی احساس تنهایی میکنم نمیدونم واقعن چرا اینجوریم، اینکه مجبور میشم 8 ساعت در روز آدمایی ک دوستشون ندارم رو ببینم اذیتم میکنه
دوس دارم دوباره بازم بنویسم، من از وقتی خودمو یادم میاد همیشه مینوشتم
به خودم فکر میکنم، به خود یک سال پیش این روزام، به خود دو سال پیشم عید، به خود سال های قبل تر
میدونی مثل ی خاکستر سرد میمونه که هی وسوسه میشی دستتو بزنی بهش، میبینی سرد شده بعد دستتو بیشتر میبری توش یهو میسوزی
یادت میفته چقد گریه کردی
میسوزیی
باز گریه میکنی
گریه میکنی