طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب با موضوع «بی ربط» ثبت شده است



مامان میگه 7 ماه گذشته

میگم نه مامان هفت روز گذشته

تقویمه گوشیمو نگاه میکنم، اونم مثله مامان میگه امروز 13 امه ، همش دعوامون میشه.

امروز ی فرضیه به ذهنم رسید، این اتفاقا باید ی دلیلی داشته باشه:

شاید من دارم با ی کسری از سرعت نور حرکت میکنم، مثلا C/7

برای همین 7 ماهه بقیه آدما برام 7 روزه

برای همین بهم میگن تو بچه موندی کی میخوای بزرگ شی

چقد عجیبه که خودم متوجه نمیشم، فقط بقیه میبینن

فکر میکردم تو این سرعت بالا حال آدم بد بشه ولی اصلا اینجوری نیست، حسه سکونه مطلق داره

باید ساعت ضد جاذبمو دستم کنم که دیگه دعوام نشه

اون همیشه زمانو درست نشون میده حتی تو C/7 ام

من با این سرعت دارم کجا میرم؟

خب معلومه

هیپرون.


فارادی
۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


بعضی وقتا حوصله هیچ کسی رو ندارم

دلم می خواد تو سکوتو تاریکی بشینم آسمونو نگاه کنم، مثل اون وقتا

همیشه سر به هوا راه میرفتم برعکس الآن

عاشق کتابای ایزاک آسیموف بودم

گروهمون برنامه رصد داشت تو کویر، مامان اجازه نداد برم، 15 سالم بود ...


من باید تو کویر به دنیا میومدم 

شبا انقد ستاره ها رو نگاه میکردم تا خوابم ببره

چی شد که سر از نیرو هوایی در آوردم خدایا


شایدم ی جای دیگه

مثل هیپرون، یکی از ماه های زحل

اونجا آسمونش ی رنگه دیگست



پ.ن:

این عکسو من ننداختم

ولی اگه اونجا به دنیا میومدم حتما ی عکس از هیپرون مینداختم.


فارادی
۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر


حوصله ندارم

حوصله ی کار کردن

حوصله ی کار نکردن

حوصله درس خوندن

حوصله درس نخوندن

حوصله بیرون رفتن

حوصله تو خونه موندن

حوصله خواب

حوصله بیداری

حوصله شعر، فیلم، رمان، نقاشی، ایروبیک

تا حالا نمیدونستم اینترنتم حوصله میخواد

دوس دارم بذارم برم

ی جای خیلی دور

که هیچ آشنایی نباشه

و هیچ حس تکراری ایی

ی زندگی دیگه که تصوری ازش نداشته باشم


الان اگه حسش بود این حس به جای نوشته های بالا به شعر تبدیل می شد و می رفت تو ی وبلاگ دیگه

ولی حسش نیست


فعلا تنها چیزایی که حسش هست

نوت نوشتن تو گوشی

فکر کردن

و گوش دادن به آهنگای تکراری یه

که تاثیری جز تشدید بی حسی ندارن




فارادی
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

اندر مزایای نداشتن آرایش این است که می توانی هرچقد دلت خواست زیر تگرگ از وسط پیاده رو راه بروی، در کفش هایت نیم لیتر آب جمع شود و آدم ها ای را که زیر سقف ها پناه گرفته اند نگاه کنی و تغیر رنگ ندهی  :‌)

و اندر معایب کیف  پارچه ای هنری این است که وقتی خوشحال به خانه رسیدی باید محتویاتش را روی بند پهن کنی  :(

فارادی
۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر



شنبه

یکشنبه

دوشنبه

سه شنبه

چهارشنبه





جمعه


فارادی
۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر




فارادی
۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

در زندگی قبلیم پروانه بودم، اسم دیگه ای هم داشتم، روزها و شب های زیادی رو گذروندم

یک شب از خواب پریدم


اوایل فکر میکردم آدمی بودم که مدتی خواب می دیدم پروانه شده،

جدیدا به این نتیجه رسیدم که از اول پروانه بودم الان خوابم فکر میکنم آدمم

شاید هم همشو خوابم

یکی رویا

یکی کابوس


فارادی
۳۰ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
دوازده بِدَر را در ارتفاعات توچال بودیم و از جمعیت بسیار زیادی که در جهت عکس ما از کوه پایین می آمدند، صدها لیوان بستنی یکبار مصرف که همه جا ریخته بود و بستن خیابان توسط تعداد زیادی از پلیس های راهنمایی رانندگی متعجب شدیم.
بعدها دانستیم که مراسم رونمایی از بزرگترین بستنی دنیا توسط کارخانه چوپان بوده است و آن همه آدم برای بستنی خوری مجانی آمده بودند و ما در جهالت تمام از سلف سرویس ماست بستنی سال سال از قرار صد گرمی 2500 تومان خرید کرده بودیم!
در ادامه چند اثر نه چندان هنری از فارادی 






فارادی
۱۳ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسه که حرفام تموم بشه، مطمئن بودم تا همیشه زمان برای گفتن دارم و به همون اندازه حرف نگفته

ولی الان فکر میکنم شاید کلمه ها ای که به زبان میارم هم مثل هوایی که تنفس میکنم، تعداد پلک هایی که میزنم، ساعت هایی که هنوز فرصت دارم، قدم هایی که بر میدارم، اشک هایی که میریزم، لبخندهایی که میزنم ... مثل همه اینها تعداد مشخصی داره، اسمش رو میذارم نظریه متناهی بودن تعداد کلمه1 (شاید بعدا این نظریه اثبات بشه و بشه اصل متناهی بودن تعداد کلمه)


وقتی سهمم تموم شد فهمیدم تا آخر دنیا وقت نداشتم، کاش همه حرف های خوبمو نمیگفتم، اونوقت زود تموم نمیشدن، روزی میاد که آدم حتی دیگه یک کلمه هم محل نداره برای گفتن، حتی اندازه ی "از" ی "به"

نمیدونم شایدم اشتباه میکنم، چون حرف های هر کس به وسعت روحش نا محدوده، این ظرفیت مخاطبه که تموم میشه و وقتی گوشی برای شنیدن نباشه حرفی هم برای گفتن نیست، مثل کاسه ی لبریز از آبی که حتی برای یک قطره اضافه تر هم جا نداره... حتی یک قطره

عجیبه که همیشه به ما گفته میشه تا فرصت دارید همه حرفهای خوبتون رو بزنید شاید اون آدم رو از دست بدید و افسوس بخورید برای حرف های خوبی که نزدید،

هیچ وقت نشنیده بودم کسی برای عکسش افسوس بخوره.





حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.

و حرف هایی هست برای نگفتن،

حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.

و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

حرف های بی قرار و طاقت فرسا

که همچون زبانه های بی تاب آتشند.

کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.

اینان در جستجوی مخاطب خویشند.

اگر یافتند آرام می گیرند

و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کشند.


    دکتر شریعتی



------------------------------------------------------------------------------------------
1- limitation on number of words theory

فارادی
۰۷ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

امروز رایتل اس ام اس داده:

"مشترک گرامی،

هدیه نوروزی رایتل برای شما فعال شد و تا چهارم فروردین معتبر است"


هدیه 1000 تا پیامکه رایگانه!

اپراتورم چی فکر کرده با خودش؟

ایرانسل خیلی بیشتر درکم میکرد D:

فارادی
۳۰ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر